تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پرواز و
آدرس
hamedtizpar.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
97- مسعودى در مروج الذهب مى گويد: عثمان در مدينه ساختمانى مجلل از سنگهاى مخصوصى درست كرد كه درهايش از ساج و عرعر ((دو نوع درخت مخصوص )) بود و اموال و چشمه ها و باغهاى بسيارى در مدينه براى خود گرفت .
98- خيزران يكنوع نى مغزدار و خوشرنگ است .
99- الغدير ج 9 ص 17.
100- عثمان براى اينكه عمار را توهين كند اسم مادر عمار را آورد، چه آنكه در آداب اجتماعى عرب ، تصريح باسم مادر دشنام بدى محسوب مى شد.
101- اقتباس از ناسخ التواريخ خلفاء چاپ قديم ص 425.
102- الغدى ج 9 ص 18 بنقل از كتاب الانساب بلاذرى ج 5 ص 54.
103- ما اقلت الغبراء و ما اظلت الخضراء على ذى لهجة اصدق من ابى ذر اين حديث را اكابر علماى اهل تسنن از جمله ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 1 ص 241 از چند نفر از علماى خود با اسناد متعدد نقل كرده است .
104- ابوذر الغفارى علامه سيد محسن امين ص 14.
105- توبه - 3.
106- توبه - 34.
107- كعب الاحبار از علماى يهود بود در عصر خلافت عمر، سال 17 هجرى هنگاميكه عمر وارد بيت المقدس شد با تشريفات خاصى نزد عمر آمد و اظهار اسلام كرد وقتيكه عمر بمدينه مراجعت كرد كعب نيز همراه عمر بمدينه آمد و در دستگاه خلافت عمر تقرب داشت و پس از عمر، جزء اصحاب خاص و مشاور ويژه عثمان گرديد (مشروح جريان اسلام آوردن وى را در كتاب ناسخ التواريخ خلفا ص 260 - 262 مطالعه كنيد.)
108- ابوذر الغفارى ص 17.
109- الغدير ج 8 ص 346.
110- قاموس الرجال ج 2 ص 453.
111- دير مروان ، محل پر درخت و خوش آب و هوائى است در نزديك شام كه بعدها تفرجگاه وليد بن يزيد و هارون الرشيد شد.
112- ابوذر الغفارى علامه سيد محسن امين ص 45.
113- ربذه قريه اى است كه در يك فرسخى مدينه سر راه مسافران مدينه به مكه قرار دارد و اينك قبر ابوذر در همين مكان مى باشد.
114- ابوذر الغفارى ص 54.
115- نهج البلاغه خطبه 130 - يا اباذر انك غضبت لله فارج من غضبت له ان القوم خافوك على دنيا هم و خفتهم على دينك ...
116- قادسيه ، قريه اى بود در حدود 15 فرسخى غربى كوفه در اواخر اراضى عرب قرار داشت (مجمع البحرين - قدس ) و جنگ فوق را جنگ قادسيه گويند، چون در اين سرزمين واقع شد.
117- تاريخ كامل ابن اثير.
118- فتنه صليبى ها آن
119- صلاح الدين ايوبى سردار غيور و با اقتدار اسلام از آذربايجان برخاست و جهت اتحاد بين مصر و سوريه به قطع دست مسيحيان از بيت المقدس اقدام كرد و پس از يك سلسله جنگهاى پيروزمندانه در اكتبر 1178 بيت المقدس و سراسر خاك فلسطين را از وجود بيگانگان پاك نمود.
120- تركان عثمانى عشيره كوچكى بودند از قبيله ((اغز)) كه پس از هجوم مغول از خراسان بسمت مغرب كوچ كردند و در اوائل قرن هفتم در آسياى صغير اقامت نمودند.
عثمان بن ارطغرل جد سلاطين عثمانى كه در سال 656 هجرى (1258 ميلادى ) تولد يافت در شهر ((سگوت ))به تاءسيس سلسله اى موفق گرديد كه عدد سلاطين آن به 39 نفر مى رسد كه همه آنها از فرزندان عثمان بن ارطغرل مى باشند.
عثمان و بعد فرزندانش يكى پس از ديگرى به فتح بلاد پرداختند تا آنكه محمد خان ثانى (هفتمين سلطان عثمانى ) فرزند مراد ثانى در سال 857 هجرى ، (1453 م ) قسطنطنيه را تحت تسخير حكومت اسلامى درآورد و آخرين باقيمانده روم شرقى به اين ترتيب از ميان رفت .
سلطان سليم خان اولى نهمين سلطان عثمانى در ظرف هشت سال سلطنت خود، پادشاه ايران را مغلوب كرد و كردستان و ديار بكر را به امپراطورى عثمانى ملحق كرد و در سال 923 هجرى بر شام و مصر و عربستان تسلط يافت و خليفه عباسى مصر را مطيع خود ساخت .
بعد پسرش سلطان سليمان خان كه بخاطر هوش و كفايت و فتوحات درخشانش لقب (كبير) به او دادند بر فتوحات افزود بطورى كه دوره سلطنت او منتهى عظمت دوره سلاطين عثمانى است ، چه آنكه بعد از او دوره انحطاط حكومت اين سلسله شروع شد.
سلاطين عثمانى بترتيب از اين قرارند:
1 - عثمان اول 2 - ارخان 3 - مراد اول 4 - بايزيد اول 5 - محمد اول 6مراد ثانى 7 - محمد ثانى 8 - بايزيد ثانى 9 - سليم اول 10 - سليمان اول 11 - سليم ثانى 12 - مراد ثالث 13 - محمد ثالث 14 - احمد اول 15 - مصطفى اول 16 - عثمان ثانى 17 - مصطفى اول (مجددا) 18 - مراد رابع 19 - ابراهيم اول 20 - محمد رابع 21 - سليمان ثانى 22 - احمد ثانى 23 - مصطفى ثانى 24 - احمد ثالث 25 - محمود اول 26 - عثمان ثالث 27 - مصطفى ثالث 28 - عبدالحميد اول 29 - سليم ثالث 30مصطفى رابع 31 - محمود ثانى 32 - عبدالمجيد اول 33 - عبدالعزيز اول 34 - مراد خامس 35 - عبدالحميد خان 36 - محمد خامس 37محمد سادس 38 - عبدالمجيد ثانى 39 - عبدالعزيز ثانى (اقتباس از كتاب طبقات سلاطين اسلام تاءليف ((استانلى لين پول )) ترجمه عباس اقبال چاپ مهر تهران 1312 هجرى شمسى صفحه 169 تا 177).
يكى از آثار مهم عثمانيها در فلسطين ، ديوارى است كه سليمان قانونى در سال 1542 بدور شهر بيت المقدس كشيد (سرگذشت فلسطين ص 73).
121- در اين باره بكتاب لماذا خسرالعالم بانحطاط المسلمين از صفحه 143 ببعد مراجعه شود.
122- اين شهر از نظر موقعيت جغرافيائى آنچنان اهميت دارد كه ناپلئون مى گويد: اگر دنيا بخواهد يك حكومت جهانى تشكيل دهد، قسطنطنيه بهترين شهرى است كه براى مركر اين حكومت جهانى آمادگى دارد (لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين ص 240).
123- چهاردهمين سلطان عثمانى .
124- چه آنكه كنستانتين را قسطنطنين نيز مى گفتند، از اينرو اين شهر به اين نام مبدل گرديد.
125- در اين باره به دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 883 و به المنجد فى الاعلام واژه ((استنبول )) مراجعه شود.
126- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 171.
127- لماذا خسر العام بانحطاط المسلمين ص 138.
128- مورخين چگونگى فتح را چنين نوشته اند: در سال 1453 سلطان محمد دوم (هفتمين سلطان عثمانى ) با سربازان خود قسطنطنيه را محاصره نمود مدافعان شهر قسمتى از دروازه ((كركوپورتا)) را باز كردند تا گروهى از آنان از آن دروازه بگذرند و بر مهاجمان كه در خارج بودند حمله كنند، پس از بازگشت اين گروه در مورد بستن دروازه مزبور غفلت شد و مقامات امپراطورى روم كه به مسدود بودن آن دروازه عادت داشتند فراموش كردند كه نگهبانانى بر آن بگمارند در اين حين پنجاه تن از سربازان ترك از آن قسمت دروازه كه باز بود وارد شهر شدند و با اينكه همه آنها بقتل رسيدند در شهر شايع شد كه تركان عثمانى در حصار شهر رخنه كرده اند، اين شايعه ، وحشت و اضطراب زيادى در ميان اهالى ايجاد نمود و رشته امور را مختل كرد، سپاهيان ترك از اين اوضاع آشفته و وحشت عمومى استفاده كرده و بحمله عمومى پرداختند و بسهولت فاتح و پيروز شدند. (دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 883).
129- در اين باره بكتاب لماذا خسر العالم و كتاب طبقات سلاطين اسلام مراجعه شود.
130- هر ميل عربى چهار هزار ذراع (هر ذراعى تقريبا نيم متر) است .
131- لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين ص 140.
132- واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم (انفال - 60).
133- الحكمة ضالة المؤ من حيث وجدها فهو احق بها.
134- بانو خالده اديب در دانشگاه ملى اسلامى است كه درباره جمود علمى تركيه سخنرانى انگليسى كرده و تحت عنوان صراع بين الشرق و الغرب فى تركيا به عربى چاپ شده است .
135- لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين .
136- كپرنيك (1473 - 1543) و گاليله (1564 - 1642) و كپلر (1571 - 1631) و نيوتن (1643 - 1727) هر كدام كاشف و استاد و دانشمند بزرگ اروپا بودند كه بسيارى از اختراعات و كشفهاى علمى مرهون زحمات آنها است ((بيوگرافى مشروح آنها را در كتابهاى تاريخ قرون جديد و تاريخ علوم پى يرروسو بخوانيد.))
137- اقتباس بطور فشرده از كتاب لماذا خسر العالم بانحطاط المسلمين نوشته ابوالحسن الندوى از صفحه 140 به بعد.
138- باين ترتيب يكى از علل پيروزى ظاهرى بن اميه در ماجراى كربلا زندانى شدن اين مردان بزرگ و شريف بود.
139- بنابراين چنانكه علامه مامقانى گفته ، سخن ابن اثير در اسد الغابه صحيح نيست آنجا كه درباره سليمان بن صرد خزاعى گويد: او از كسانى بود كه براى امام حسين (ع ) نامه دعوت بكوفه نوشت ولى وقتيكه حسين (ع ) بطرف كوفه آمد، او و افراد ديگر از يارى حسين (ع ) سربرتافتند ولى پس از شهادت حسين (ع ) پشيمان شدند و از كار خويش توبه نمودند و جبران آن را بخونخواهى از حسين دانستند و لذا بعنوان مطالبه خون حسين (ع ) قيام نمودند و بعنوان ((توابين )) شهرت يافتند. (تنقيح المقال ج 2 ص 63).
140- مرگ يزيد در 14 ربيع الاول بسال 64 اتفاق افتاد.
141- اى مطالبان خون حسين (ع ) بپاخيزيد.
142- انفال آيه 56.
143- سليمان فرزند صرد ((بضم صاد و فتح راء)) زمان جاهليت را درك كرده و در آنوقت نامش ((يسار)) بود وقتى كه اسلام آورد از اصحاب نزديك و مورد توجه خاص رسول اكرم قرار گرفت و حضرت نام او را سليمان گذارد او پس از پيامبر (ص ) از اصحاب على (ع ) بود و در تمام جنگهاى على (ع ) در ركاب آنحضرت مى جنگيد و پس از على (ع ) از اصحاب امام حسن (ع ) بشمار مى رفت او مردى آگاه و پارسا و شريف و شجاع و متنفذ بود بطورى كه در راءس شيعه قرار داشت و در خانه او براى امام حسين (ع ) نامه دعوت بكوفه نوشتند، بالاخره او و يارانش براثر زندانى شدن نتوانستند حسين (ع ) را يارى كنند ولى پس از شهادت حسين (ع ) مردانه دنبال هدف حسين (ع ) را گرفتند و در نتيجه پس از نهضتى پيگير و كشتن دهها هزار نفر از دشمن كشته شدند تعدادشان چهار هزار نفر بود، همه در اين راه بقتل رسيدند (و با قتل خود زمينه قيام مختار را پى ريزى نمودند) ((تلخيص از تنقيح المقال ج 2 ص 63)).
144- تنقيح المقال ج 2 ص 63 آخر جلد دهم بحار رسالة اخذ الثار لابى مخفف - سليمان بر اثر تيرى كه بحلقومش وارد شد از پاى درآمد و شهد شهادت نوشيد، سر مقدسش را از بدنش جدا كردند و همراه سر يكى از ياران رشيدش مسيب بن نجيه به شام براى عبدالملك بن مروان بردند. (استيعاب و تنقيح المقال ج 2 ص 63).
145- نام او ((عمرو)) و نام پدرش حمق (بروزن هند) كه از دودمان ((خزاعه )) بود، خزاعه : طايفه اى از دودمان ((ازد)) است كه ابتداء در يمن سكونت داشتند و سپس بمكه مهاجرت نمودند ولى ((عمرو)) بكوفه رفت و از اصحاب نزديك على (ع ) بشمار مى رفت . سرانجام در موصل از جهان رخت بربست و قبرش با بارگاهى شكوهمند در موصل ((از شهرهاى معروف عراق )) قرار دارد.
146- تنقيح المقال ج 2 ص 328.
147- سفينة البحار ج 2 ص 260.
148- مجله هدى الاسلام شماره 7.
149- طبق نقل مورخين ، اين سر، نخستين سرى بود كه در اسلام بر نيزه شد، غلام او كه ((زاهر)) نام داشت ، بدن عمرو را در پشت شهر موصل دفن نمود كه اينك آرامگاه او در آنجا معروف و زيارتگاه مى باشد.
150- در اين باره بكتابهاى الغدير جلد 9 و 11 - تنقيح المقال جلد 2هدى الاسلام شماره 7 ص 58 ((مقاله محمد بحرالعلوم )) و اعلام النساء ج 1 ص 11 و بلاغات النساء ابن ابى طيفور مراجعه شود.
151- امام سجاد (ع ) بنقل شيخ مفيد پانزده فرزند داشت ، كه اعلم و اشرف آنها پس از امام باقر (ع ) زيد بود، مادر زيد كنيزى بنام حوراء يا غزاله بود كه مختار او را براى امام سجاد (ع ) خريد.
زيد در مدينه سال 66 يا 67 هجرى بامداد قبل از طلوع خورشيد، متولد شد و در سن حدود 55 سالگى بسال 122 (يا 121 و...) شهيد شد و طبق قول مشهور وليد بن يزيد بن عبدالملك دستور داد بدن زيد را از دار گرفتند و آتش زدند، محل دار و محلى كه بدن زيد را در آن محل سوزاندند، اينك داراى بارگاه است و در حدود شش فرسخى نجف اشرف در بيابانى قرار گرفته و مزار شيعيان مى باشد.
152- الخطط المقر يزيه ج 4 ص 307 - زيد الشهيد (مقرم ) ص 14 - از آگاهى و بيدارى زيد اينكه او نخستين كسى است كه كتاب ((صحيفه سجاديه )) را بخط خودش نوشت و آن را به فرزندش يحيى سپرد و يحيى هم توسط متوكل بن هارون آن را منتشر نمود.
153- مقاتل الطالبيين ص 93 - سرالسلسلة العلوية ص 57.
154- بحارالانوار ج 11 ص 51.
155- منتخب التواريخ ص 458 بنقل از در المسلوك .
156- مقاتل الطالبيين ص 93.
157- مدرك قبل ص 99 - زيد الشهيد ص 112 - 119.
158- يوسف بن عمر آنچنان جلاد بود كه دستور داد دستهاى بانوى پرهيزكارى بنام ((ام خالد)) را بجرم علاقه به زيد، قطع كردند (اختيار معرفة الرجال شيخ طوسى چاپ دانشگاه مشهد ص 242).
159- مقاتل الطالبيين ص 98 - زيد الشهيد ص 137 - 139.
160- والله انى كنت استحيى من رسول الله (ص ) ان ارد عليه الحوض غدا ولم آمر بالمعروف و لا انهى عن المنكر.
161- عمدة الطالب ص 207 - قاموس الرجال ج 4 ص 264 - تاريخ طبرى ج 8 ص 267.
162- و اين بخاطر آن بود كه فرار نكنند و تا آخرين قدرت خود بجنگند. 163- حدود محل قبر ميثم تمار را: محل ((سبخه )) مى گفتند و جنگ روز پنجشنبه بخاطر اين محل بجنگ يوم السبخه نام گرفت .
164- براى اينكه جسد زيد بدست ياران بنى اميه نيفتد طرفداران زيد شبانه جسد را بخارج كوفه برده كف نهر آبى را كنده جسد را در آنجا دفن كرده آبرا از روى آن جارى كردند.
165- درباره مدت ماندن بدن زيد روى چوبه دار در تاريخ شش قول ذكر شده : 1 - يكسال 2 - دوسال 3- سه سال 4 - چهار سال 5 - پنج سال 6 - شش سال .
سه سال
166- در اين باره بكتابهاى : مقاتل الطالبيين ص 110 - 111 - 278270 و زيد الشهيد (مقرم ) و عمدة الطالب و تاريخ طبرى و يعقوبى مراجعه شده است .
167- آنانكه هجرت كردند و از خانه هاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من شكنجه ديدند، و جنگ كردند و كشته شدند، مسلما گناهان آنانرا مى بخشم و آنها را در بهشت هائى كه زير درختان آنها، نهرها جارى است وارد مى كنم ، اين پاداشى است از طرف خدا و بهترين پاداشها نزد او است . (آل عمران آيه 195).
168- الروض النضير ج 1 ص 55.
169- عيون اخبار الرضا- بحار چاپ قديم ج 11 ص 48 - تنقيح المقال ج 1 ص 468.
170- زيد چهار پسر بيشتر نداشت كه بترتيب عبارت بودند از: يحيى ، عيسى ، حسين و محمد.
171- يحيى بسال 107 هجرى متولد و بسال 125 به قتل رسيد.
172- گريه و دعاى امام صادق (ع ) درباره يحيى حاكى است كه آنحضرت از او و هدف و نهضت او خشنود بوده است .
173- مقدمه صحيفه سجاديه .
174- مقاتل الطالبيين ص 102 - زيد الشهيد (مقرم ) ص 143 - 146.
175- تاريخ طبرى ج 8 ص 276.
176- انتخاب خراسان از اينرو بود، كه شيعيان در آنجا بسيار بودند، و يحيى در فكر كمك خواستن از آنها بود.
177- اين يكنوع سياستى بود كه وليد مى خواست با آزاد كردن يحيى ، فكرش را از شورش آل على (ع ) و علاقمندان به اهلبيت (ع ) در حجاز و... راحت سازد!
178- جالب اينكه يحيى با همان زنجيرهاى زندان ، از زندان بيرون آمد نزد آهنگر رفت تا آن زنجيرها را از بدنش درآورد، آهنگر آنها را به بيست هزار درهم از يحيى خريد و از آنها انگشتر درست مى كرد، و مردم با علاقه تمام آن انگشترها را به عنوان تبرك مى خريدند. (مقاتل الطالبيين ).
179- مقاتل الطالبيين ص 111 - 112.
180- و بقولى با هفتصد نفر.
نظرات شما عزیزان: